به گزارش سرویس خبری گردشگرآنلاین، عزت الله ضرغامی در دیدار با نماینده مردم خوی و چایپاره در مجلس اظهار کرد: مقبره شمس تبریزی ظرفیت آن را دارد که گردشگران و علاقمندان را به سمت خوی جذب کند.
وی تصریح کرد: اولویت وزارتخانه، توسعه گردشگری براساس میراث فرهنگی ارزشمندی است که در سراسر کشور وجود دارد و احیا و ساخت بارگاه شمس در خوی می تواند در توسعه گردشگری اثر گذار باشد که در این راستا احداث و تکمیل مقبره شمس در دستور کار قرار می گیرد.
عادل نجف زاده، نماینده مردم خوی و چایپاره در مجلس نیز در این دیدار خواست تا احداث و تکمیل مقبره شمس تبریزی در اولویت کارهای این وزارتخانه قرار گیرد.
وی با بیان اینکه مقبره شمس تبریزی بعنوان میعادگاه عاشقان شمس و مولانا از سراسر جهان مورد توجه قرار گرفته است، تصریح کرد : متاسفانه در طول سال های اخیر بخاطر مدیریت ضعیف صورت گرفته در تولیت شمس کار ساخت بارگاه شمس به سرانجام و نتیجه ای نرسیده است.
نماینده مردم خوی و چایپاره در مجلس افزود : وضعیت فعلی مقبره شمس در شان این عارف والامقام که شهرت جهانی دارد نیست.
در ادامه نماینده مردم خوی و چایپاره به نمایندگی از طرف مردم ایران و بعنوان رییس گروه دوستی ایران و ترکیه لوح سپاس و مراتب قدردانی گردشگران و مسافران نوروزی بخاطر خدمات جهادی و ارزشمند مجموعه وزارت میراث فرهنگی در ایام تعطیلات نوروزی امسال را به عزت الله ضرغامی اعطا کرد.
از زندگی شمس تبریزی و احوال شخصی او تا آنگاه که مقالات شمس کشف شد خبر مهمی در دست نبود. قدیمیترین مدارک دربارهٔ شمس تبریزی، ابتدانامه سلطان ولد و رساله سپهسالار است که گفته «هیچ آفریدهای را بر حال شمس اطلاعی نبوده چون شهرت خود را پنهان میداشت و خویش را در پرده اسرار فرو میپیچید». در کتاب مقالات اگر چه شمس تبریزی به شرح احوال و معرفی پیشینه خود نپرداختهاست اما میتوان او را از میان توصیفات و خاطرات بازشناخت، توصیفاتی که او به مناسبتهای گوناگون دربارهٔ افراد و اقوال مطرح میکند.
دربارهٔ پدر و مادر شمس تبریزی آن قدر میدانیم که او در مقالات آنها را به نازکدلی و مهربانی توصیف میکند و اینکه آنها شمس تبریزی را نازپرورده کرده بودند: «این عیب از پدر و مادر بود که مرا چنین به ناز برآوردند.» شمس تبریزی در جایی دربارهٔ پدر خود میگوید: «نیک مرد بود… الا عاشق نبود، مرد نیکو دیگر است و عاشق دیگر…» «پدر از من خبر نداشت. من در شهر خود غریب، پدر از من بیگانه، دلم از او میرمید. پنداشتمی که بر من خواهد افتاد. به لطف سخن میگفت، پنداشتم که مرا میزند، از خانه بیرون میکند.
منبع: ایسنا